ماه عسل هم از اون مضامینیه که داره کم کم معناش رو از دست میده.
برای اون عده ای هم که هنوز معنایی داره معمولا معنای اشتباهی داره.
متاسفانه، یا شاید هم خوشبختانه، مسائل زناشویی رو ما باید خودمون کم کم و با تجربهی شخصیمون کشف کنیم و آموزش درستی بهمون داده نشده. گفتم “متاسفانه” چون این عدم آگاهی باعث میشه انتظارات اشتباهی از زندگی زناشویی داشته باشیم که ممکنه یه جایی بهمون آسیب بزنه (روحی یا جسمی). گفتم “خوشبختانه” چون هر آدمی با آدم دیگه متفاوته و هر رابطهی زناشویی برآیند ارتباط دو تا آدم متفاوت با همدیگهست، پس شاید اگه بدون هیچ پیشداوری وارد رابطهی زناشویی بشیم شانس این رو داشته باشیم که از رابطهای که داریم همونطور که هست لذت ببریم و دنبال این نباشیم که مدام با آموختههامون مقایسه اش کنیم.
مهمترین درسی که در این چندسال زندگی مشترک یاد گرفتم اینه که چیزی که از زوجهای اطرافت میبینی فقط یه ویترینه که با دقت چیده شده. پس هرگز حسرت زندگی و روابط اطرافیانتون رو نخورید. هرگز. میدونم یه کم شعارگونه شد، واسه همین کمی بیشتر توضیح میدم شاید ملموستر شد.
همین “ماه عسل” رو در نظر بگیرید. با شنیدن عبارت “ماه عسل” نخستین چیزی که به ذهنتون خطور میکنه چیه؟
اگر نخستین چیزی که به ذهنتون میرسه نام یک برنامهی تلویزیونی با اجرای احسان علیخانی نیست، پس داریم روی کانال مشترکی صحبت میکنیم. این باور و انتظار بیجا از طریق اطرافیان و خصوصا خانوادهها ایجاد شده که “ماه عسل” یعنی لذت جسمی نامحدود و بی وقفه. که خب از اساس اشتباه هست. من اسم این موارد رو میذاریم “دروغ بزرگ”. یه پست کامل رو به تعریف اینکه دروغ بزرگ چی هست اختصاص دادم.
ماه عسل یکی دیگه از اون مواردی هست که اطرافیان ما در موردش به ما آگاهانه دروغ گفتن و بعد از مدتی اینطور شده که خلافش دیگه قابل باور نیست، یعنی الآن شما هم که داری این مطلب رو میخونی آخرش با خودت میگی “مگه میشه؟!”
حقیقت اینه که اگه اولین رابطهی زناشویی برای عروس خانم معمولا با درد و خونریزی شدیدی همراهه و به همین دلیل عروس خانم پس از اولین رابطه به یه مدت زمانی استراحت (حدود 1 هفته) نیاز داره تا دوباره بتونه ارتباط برقرار کنه. خونریزی که در برخی موارد خیلی هم شدید میتونه باشه به همراه درد باعث میشه که قوای جسمی هم تحلیل بره و در نتیجه ضعف جسمانی هم مزید بر علت میشه. حالا ناراحتی و درد (و خجالت کشیدن) عروس رو در مقابل اشتیاق شدید داماد برای به دست آوردن لذت جسمی نامحدود و بی وقفه (که مدتها هم در ذهنش براش نقشه کشیده) کنار هم بذارید تا ببینید که سرانجامِ اکثر “ماه عسل” های سنتی به کجا ختم میشه.
به نظرم تنها راه حل معقول به تعویق انداختن ماه عسل برای ماههای آتی یا تغییر انتظارات از ماه عسل هست.
در راه حل اول، با گذشت چندین ماه زوج با همدیگه بیشتر آشنا شدن زندگی زناشویی رو تمرین کردن و با شناخت بهتری از تواناییها و خواستههاشون آگاهانه به یک سفر تفریحی میرن (در این حالت به صورت خودکار سطح انتظارات اصلاح شده).
در راه حل دوم، که به نظرم راه حل درست تری هست، زوج باید تحقیق کنن و از مراجع و منابع معتبر اطلاعات لازم رو در خصوص سوالاتشون و شکل انتظاراتشون به دست بیارن.
خب حالا که کمی در مورد این دروغ بزرگ صحبت کردیم، بریم سر داستان خود من. یا بهتره بگم: داستان ما.
همونطور که پیشتر گفتم ما دوران بلوغ رو سپری کرده بودیم، زندگی مستقلی داشتیم و هر دو هم پیش از این زندگی مشترک رو در قالب دوستیهای مختلف تمرین کرده بودیم. از میزان انتظاراتمون اطلاع درستی داشتیم و هدفمون از ماه عسل فقط فرار کردن از اطرافیان بود و بس.
پس قبل از عروسی تمام شرایط فرار رو آماده کرده بودیم، یه نقشه گذاشتیم جلومون و دورترین نقطهی خوش آب و هوا داخل مرزهای ایران نسبت به محل برگزاری عروسی رو انتخاب کردیم. بلیط خریدیم، هتل رزرو کردیم و در آخرین دقایق تصمیممون رو به خانوادهها اطلاع دادیم.
یه دست لباس اضافه به علاوهی ساک سفری رو داخل ماشین عروس گذاشتیم و به یکی از دوستان نزدیک هم زحمت جابجایی ماشین عروس رو دادیم.
نتیجه این شد که ساعات اولیهی بامداد، بعد از خداحافظی از مهمونها با ماشین عروس مراسم رو ترک کردیم به سمت فرودگاه (با توجه به فاصلهی محل مراسم از فرودگاه مهمونهایی که ما رو بدرقه میکردن هم کمکم قافله رو ترک کردن). در انتهای مسیر لباسهامون رو عوض کردیم. جلوی فرودگاه مهرآباد سوییچ ماشین عروس به همراه زحمت برگردوندن ماشین تا خونه و جداکردن گلها رو به دوستمون سپردیم و شاد و خندون و صدالبته خسته و خوابالود وارد فرودگاه شدیم. پنج ساعت بعد در اتاق یک هتل زیبا در دورترین نقطه از محل برگزاری مراسم خوابیده بودیم و زیباییهای شبی که گذشت فکر میکردیم فارغ از هر گونه فشار و استرسی با گوشیهای موبایل خاموش.
بالاخره عروسی تموم شد.
درسهایی که گرفتم
در مورد روابط زناشویی تحقیق کنید. در اکثر موارد چیزی که از دوستان شنیدید و در فیلمها دیدید غلطه.
انتظاراتتون رو از همدیگه کم کنید.
ما در ایران بزرگ شدیم، چه دختر و چه پسر به دلایل متعدد فرهنگی و مذهبی ممکنه دید و انتظار اشتباهی از زندگی مشترک و خصوصا ارتباطات زناشویی داشته باشن.
آناتومی بدن دخترها و پسرها متفاوت هست، هیچ وقت به شریکتون به هیچ دلیلی در مسائل جنسی سرکوفت نزنین! به زودی یاد میگیرید که مسایلی که امروز به نظرتون عجیب میان نرمالترین و طبیعیترین اتفاقات زندگیتون هستن.
رابطهی زناشویی نباید با هیچگونه دردی همراه باشه، اگر اینطور بود طرف مقابل رو به نابلدی متهم نکنید! شما هر دو در آغاز این راهید. مهم نیست که چقدر باتجربه هستین. الآن و در این لحظه شما با یک آدم خاص هستین که با تمام انسانهای دیگه فرق داره، در مواجهه با همسرتون شما هیچ تجربهای ندارید و تجربههای پیشینتون رو نباید ملاک قضاوت قرار بدین. به جاش به یک پزشک متخصص مراجعه کنید، راه حل ممکنه به قدری ساده باشه که به خنده بندازتتون.
بعد از عروسی فرار کنید. به دورترین نقطه ای که میتونید و برای چندروز از دسترس خارج بشین (بعدا به خاطر این توصیه ازم تشکر میکنید).
عروس خانم، اگر این اولین رابطهی زناشویی شماست، بدونید که به احتمال بسیار زیاد به دنبالش درد و خونریزی خواهد بود پس در مورد زمان و مکان ماهعسل با دقت بیشتری تصمیم گیری کنید.
آقای داماد، درد و خونریزی همسرتون رو جدی بگیرید! اون تقصیری در این مورد نداره و کاری هم نمیتونه برای تغییر اوضاع انجام بده. ولی رفتار این روزهای شما رو تا پایان عمر به یاد خواهد داشت 😉
هیچ فیلم و داستانی که تا به امروز دیدید و شنیدید رو با زندگی واقعی خودتون مقایسه نکنید. هیچ کدوم از فیلمها و داستانها مطابق واقعیت نیستن! به زودی خودتون به این موضوع واقف میشین.